با سلام خدمت اساتید
من یه مشکلی پیدا کردم جدیدا که بدجوری داره اذیتم میکنه
من با یک دختری چند ماهی هست که اشنا شدم و با هم قرار مدار ازدواج گذاشتیم... همدیگر را هم خیلی دوست داریم... البته من اینجوری فکر می کنم..شاید یک طرفه باشه..
یه روزی که با هم در جایی صحبت میکردم به من تاکید کرد که برم و منم مشکوک شدم و دنبالش رفتم دیدم رفت سوار یک ماشین یه شخص دیگه شد...
این خیانت او باعث شد که روابطمون تیره و تار بشه/// ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی گفت تو برای من کم گذاشتی.. ولی من هر کاری میکنم دیگه مغزم رضایت به ازدواج باهاش نمیده و با قلبم میجنگه ..... در بین جدال مغز و قلب من دارم نابود میشم... بدبجوری بهش شک پیدا کردم و همش فکر میکنم هر روز با یکی میپره و خودم هم میدونم این فکر من اشتباه هست ولی نمیتونم این فکرو از ذهنم خارج کنم...
خواهشا یه مشاوره بدید من الان باید چکار کنم؟
با تشکر